خدمات فرهنگی و کامپیوتری قائم رایانه | ||
بازیگران: یک عدد پسر یک عدد دختر عده ای برای خالی نبودن عریضه (سیاهی لشگر) سمنو (پرده اول) یک عدد پسر پای اینترنت نشسته چت میکند و بی خیال با همه حرف می زند. (همه در اینجا همان سیاهی لشگر های این نمایش هستند) ناگهان دختری وارد چت روم میشود و پسر کمی دلش یک جوری می شود.با دختر حرف میزند.ازasl و اسم و محل زندگی شروع میکند... -asl plz? -من رویا از تهران و سنم هم نمیگم...مگه نمیدونی نباید از یک خانم سنش را پرسید...! و کم کم این دختر با بقیه برایش متفاوت میشود و قضیه کمی احساسی می شود.(از این به بعد آهنگ تایتانیک پس زمینه نمایش است.) -چه غذایی را دوست داری؟ - بیف استر.. -وا..مگه همچین غذایی هم هست! -همون بیف استراناگف است!!ولی می دونی ما بس که خوردیم با اسم کوچیک صدایش میکنیم!! از شکلکهای مسنجری که برایش می فرستد حالی به حالی می شود و بافنت های دختر احساسش فرق می کند!! کار به جاهای باریکتر میکشد و تلفن رد و بدل میکنند. پای تلفن با شنیدن صدای هم حسابی دلباخته هم میشوند . صدایی شبیه صدای بوق تریلی می گوید : چقدر صدای تو قشنگه!! و صدایی شبیه صدای مرغ میگوید : صدای تو که بهتره!! و دهان جفتشان مثل سمنو شیرین میشود!! سیب (پرده دوم) قرار ملاقات می گذارند. هم دیگر را می بینند.هفته ای یک بار گردشی در جاهای خوش آب و هوا ی تهران و پارکهایی مثل پارک جمشیدیه میروند. پسر هنوز خودش را برای دختر میگیرد و دختر ادای آدمهای کاملا عاشق را در می آورد."": تو چه خوب باشی و چه بد من همین جوری دوستت دارم."" یکی از نظراتی که پسر می دهد این است که :"" من اگر جای شهردار بودم حتما این پارک را تنها برای دختر ها و پسرها می ساختم و اصلا اجازه نمی دادم کسی تنها وارد شود!!.""و دختر هم حرفهای پسر را تایید می کند!! پسر تمام سعی اش را میکند که مثل آرنولد یا تام کروز خودش را نشان بدهد .مثلا در یک صحنه کاملا ساختگی جلوی ماشین میپرد که مثلا دختر خانم خدایی نکرده زیر ماشین نرود!! و دختر هم مثل جنیفر لوپز رفتار میکند!!و گاهی خودش را با سوفیا لورن عوضی میگیرد!! و بعد از این قضایا به این نتیجه می رسند که نمی توانند این همه دوری را تحمل کنند و باید با هم ازدواج کنند (البته بعد از چند د?عه بیرون رفتن نمیدانم....) و قضیه به خواستگاری و مراسم سنتی می کشد. و خلاصه دختر و پسر به عقد هم در می آیندو همه چیز به خوبی و خوشی....."" _ های نویسنده پنج پرده دیگر مانده.. _ ا...فکر کردم فیلم هندی است...ببخشید....پس ادامه میدهیم. سماق (پرده سوم) کم کم کمی کارشان حالت رسمی پیدا می کند. مدام با هم بیرون می روند و از تمام پارکهای تهران و حومه !!خاطره می سازند. اسم این مرحله را گذاشتیم سماق چون مثل سماق روی کباب خوشمزه است..!! حرفهای عشقی وش و رفتارهای رمانتیکانه از مراحل لاینفک این مرحله است. و مدام سعی می کنند به هم ثابت کنند که ""تو همونی هستی که من می خواستم."" سکه (پرده چهارم) پسر کمی به فکر فرو میرود .او باید شغلی دست و پا کند و شاید هم برای همسرش (همان دختر ) هم کاری بجوید چون "" زندگی که شوخی بردار نیست ننه جون!!"""" از این به بعد نامش سکه است.چون پسر بدو کار بدو....کجا به هم برسند خدا عالم است... دختر کمی از وضعیت نا به سامان اقتصادی ناراضی است و زبان به غر غر میگشاید و پسر هم کلافه میشود. سیر (پرده پنجم) این پرده کمی وسایل احتیاج دارد...ترجیحا لوازمی که راحت خرد شوند!! سر همان مسائل مادی یا دیگر مسائل مهم از جمله طرز راه رفتن و مدل مو و .....دعوا آغاز میشود.. -تو از اول منو نمی فهمیدی .... -ا...نه بابا ...تو خیلی می فهمی!! -یعنی میگی من نفهمم!!؟ -آره میگم...می خوام بدون چه کار می توونی بکنی... و از اینجا همان وسایل مذکور وارد گود میشوند و بر سر هم خرد میکنند... البته لازم به ذکر است که دعوا مثل سیر ترشی است کمش مزه زندگی است زیادش باعث اذیت می شود و دل را می زند.... سرکه (پرده ششم) حالت قهر بعد از دعوا هم کمش خوب است و زیادش دل را میزند و گلو را میسوزاند... _.......(پسر سرش را تا جایی که بتواند روی روزنامه خم میکند.) -......(دختر هم به طرز خیلی تابلویی تلویزیون گوش میدهد و محل نمیگذارد.) ان شاالله هیچ کس زیاد از سرکه نخورد...آمین...بگو آمین..ا..ا....بگو آمین...حالا شد...خدا از دهنت بشنود. سبزه (پرده هفتم) کنار سفره هفت سین نشسته اند.پارسال این موقع هیچ کدام همدیگر را نمی شناختند ولی امسال کاملا همدیگر را میشناسند چه شناختنی!!کم کم برای هم جا می افتند و به هم عادت می کنند...عادتی عاشقانه... (در ضمن بالاخره با هم آشتی میکنند.) از این جا به بعد تمام زندگی شان سبزه است....مثل سبزه رشد می کنند و بارور می شوند و می شکفند.. [ جمعه 89/1/6 ] [ 7:0 صبح ] [ امیر محتشم ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |